گاماسیاب ماهی ندارد pdf
نقد و بررسی اجمالی کتاب گاماسیاب ماهی ندارد + دانلود کتاب pdf
داستان کتاب گاماسیاب ماهی ندارد از گرگان شروع میشود و در عملیات مرصاد در کرمانشاه تمام می شود. این اثر، روایت سالهای اول انقلاب تا روزهای جنگ هشت ساله را شرح میدهد و با بیان وقایع تاریخی و شرایط آن روزها ماجرای پایان جنگ را به تصویر میکشد. داستان از سال 58 آغاز میشود و تا مرداد 67 ادامه دارد.
داستان کتاب گاماسیاب ماهی ندارد درباره پسر نوجوانی است که در روستا رنجدیده ظلم اربابان است و در آستانه انقلاب به صف انقلابیون می پیوندد. در جریان جنگ تجربه می اندوزد و به فرماندهی منسوب می شود. در کنار سرگذشت این فرمانده شخصیت های دیگری هم در داستان دیده می شوند. مثل زنی به نام پوران که نگران است بمباران های هوایی همسر و پسرش را از او بگیرد، یا مردی که در شرایط بمباران هوایی شهر ها کارش را رها نمی کند و وقتی شهر مورد حمله دشمن قرار می گیرد سلاح بدست می گیرد و سرانجام نیز کشته می شود.
همچنین درباره زنی است به نام سوسن که عضو گروه های مبارزه مسلحانه است و در عین حال نسبت به این گروه ها معترض است. اما این رمان از لحاظ منتقدان فاقد ادبیت لازم است و خواننده را چندان به خود مشغول نمی کند. از این نظر رمان تنها روایت داستان هایی است در بستر یک تاریخ مهم سیاسی و اجتماعی ایران و تکنیک های ادبی چندانی در آن بکار گرفته نشده تا بتواند متن را به رمانی دلنشین و جذاب تبدیل کند. در بخشی از کتاب گاماسیاب ماهی ندارد می خوانیم:
جعفر مزنگی تنها بچه شانزده ساله آبادی نبود که دلش میخواست خودش را برای انقلاب فدا کند. از همان روزهایی که بندرگز و گرگان هم افتادند در دیگ جوشان انقلاب، او، برادرش مراد و تمام بچههای آبادی به صرافت ایثار کردن برای اتفاقی بودند که میدانستند دارد جلو می آید. انقلاب برایشان همان سیلی بود که یک سال تراورسهای چوبی راه آهن را برد، یا آن درخت بلند که افتاد و جاده بندرشاه را بست. شاید فقط میریونس میدانست دارد چه میشود. جعفر تبر را بالا میبرد و بر درخت میکوبید به یاد میریونس و باقی بچه ها بود که دستشان روی ماشه تفنگها می لغزید…
لینک دانلود کتاب شعر
قسمتی از کتاب گاماسیاب ماهی ندارد
کت قهوهای به تنش زار میزد. کنج دیوار ایستاده و زل زده بود به زمین. صورت درشتی داشت با ابروهای پر پشت و بینی بزرگی که افتاده بود در فاصله اندک دو چشم. با موهای سیخ سیخ کوتاه و گردنی باریک بر تنهای لاغر چون گنجشکی لندوک.
مشخصات کتاب گاماسیاب ماهی ندارد
رمانی تاریخی در مورد جنگ تحمیلی
نویسنده: حامد اسماعیلیون
مترجم: ندارد
تعداد صفحات کتاب: 212 صفحه
نقد کتاب گاماسیاب ماهی ندارد pdf
نویسنده کتاب گاماسیاب ماهی ندارد، حامد اسماعیلیون دندانپزشک و نویسنده ای ست که در دو سه سال گذشته هم چهره شد و هم مهاجرت کرد؛ هرچند نه مهاجرت بی بازگشت که هر از چندی باز می گردد و در محافل ادبی هم می توان او را رویت کرد که به شکلی پیگیر دنبال کار نوشتن داستان و ادبیات است.
در وضعیت بغرنج، اعتقاد یک شخصیت، عاملی است برای توجیه آنچه شخصیت در آن موقعیت، مجبور به انجام آن است، نه برعکس. اینجاست که عرصه برای تحقق رمان، بهعنوان یک ژانر چندصدایی و به تعبیر باختین همواره در حال شدن، فراهم میشود. رماننویس، از تاریخ به سمت ادبیات آغاز میکند و در این فرآیند سویه تازهای از تاریخ، بر او آشکار میشود.
حرکت برعکس، نتیجهاش همان باختن رمان به تاریخ است، یا به بیانی دیگر، بازگویی آنچه در تاریخ خواندهایم و رسیدن به همان که پیشاپیش میدانستیم. کتاب گاماسیاب ماهی ندارد، حرکتی است در همین سمت معکوس، یعنی از ادبیات به تاریخ و دست آخر آنچه را تحویل خوانندهدادن، که از منابع دیگر و دستاولتر تاریخی نیز قابل دستیابی است.
حامد اسماعیلیون روایت جنگ و انقلاب و آدمهای عادیای است که درگیر این دو موضوع میشوند و خواهی نخواهی این دو اتفاق بزرگ زندگی آنها را تغییر میدهد. پس بیراه نیست که خواننده همراه و همقدم جعفر مزنگی شود که انقلاب کمکم او را که ساکن دهاتی دور افتاده است تبدیل به آدم بزرگی میکند. بیراه نیست اگر دل بسوزاند بر حال و روزگار نحس «سوسن» گمگشت. فریب خوردهای که اسیر سازمانی مخوف با ساز و کاری غیر انسانی شده است. سوسنی که زندگیاش را در راه سازمان قرون وسطایی مجاهدین نابود میکند و وقتی هم متوجه میشود که به بیراهه رفته است دیگر نا و توان و شاید روی برگشتن ندارد.
همراه و هم قدم شدن با خانواده خواهر سوسن که شوهرش، حسین، در گیر جنگ است و در شهری مرزی در پالایشگاه کار میکند و خانواده جنگزدهاش در جایی دور از کرمانشاه زندگی میکنند که آنجا برای بچهها امنتر است.
کتاب گاماسیاب ماهی ندارد، سه روایت همزمان را نقل میکند. یکی روایت جعفر مزنگی است که از اوایل انقلاب شروع میشود و دیگری روایت سوسن است که عضو سازمان مجاهدین است و زندگی و جوانیاش را بر سر هیچ و پوچ تباه میکند و سومی روایت خانواده سوسن، خواهرها و داماد و بچههای خواهر و برادرش است.
درباره گاماسیاب ماهی ندارد:
حامد اسماعیلیون دندانپزشک و نویسنده ای ست که در دو سه سال گذشته هم چهره شد و هم مهاجرت کرد؛ هرچند نه مهاجرت بی بازگشت که هر از چندی باز می گردد و در محافل ادبی هم می توان او را رویت کرد که به شکلی پیگیر دنبال کار نوشتن داستان و ادبیات است.
اسماعیلیون تا کنون سه کتاب منتشر کرده، «آویشن قشنگ نیست»، «دکتر داتیس» و سر انجام هم «گاماسیاب ماهی ندارد» که دو تای اول جزو آثار منتخب در جوایز ادبی بخش خصوصی بوده اند و در مجموع سیمای نویسنده ای مستعد را از او به نمایش گذاشته اند که می توان روی آینده اش حساب باز کرد، برخلاف خیلی از نویسندگان جوانی که آثارشان به همت هیاهوی دوستانه نیمچه سروصدایی هم می کند و بعد هم به فراموشی سپرده می شود.
حسن کار اسماعیلیون لااقل تا اینجا آن بوده که داستانهایش هم توجهات اهل نظر را برانگیخته (الزاما نه به معنای تایید همه) و هم اینکه از اقبال نسبی در فروش برخوردار شده اند، همین قدری که یکی دوچاپ از آنها فروش رفته که در این روزگار فترت کتابخوانی توفیق کمی نیست!
اما حکایت «گاماسیاب ماهی ندارد» از جنبه هایی با دیگر آثار اسماعیلیون تفاوت هایی محسوس دارد، به ویژه اینکه او به سراغ تاریخ معاصر رفته، نگاهی به مبارزات انقلابی و جنگ داشته و البته برخی از شخصیت های رمانش نیز به یکی از گروهک های خائن در سالهای اولیه انقلاب و جنگ تعلق دارند.
البته این را نباید از نظر دور داشت که اسماعیلیون تا آنجا که توانسته کوشیده به واقعیت های تاریخی در ارتباط با زمان و مکان رمانش وفادار باشد و از رفتن به سراغ مضامین حساسیت برانگیز نیز در این رابطه پرهیز کند و البته تصویر واقعی نیز از انحراف آنها به نمایش بگذارد.
حاصل کارش نیز در مجموع اغلب از سوی اهل نظر به لحاظ ارتباط با وقایع تاریخی مورد قبول و تایید بوده، یعنی اینکه نویسنده تا آنجا که لازم بوده در این زمینه دقیق فیش برداری کرده است. ساختار رمان او نیز ساختاری حساب شده و با خط و ربط درست است و با زبانی روان و نثری پاکیزه روایت می شود. اما آنچه اغلب به عنوان پاشنه آشیل این رمان بدان اشاره داشته اند، حرکت داستانی به جلوست.
علی شروقی در نوشته ای راجع به این رمان نوشته است:
«همه چیز در نگاه اول بی نقص است. طرح، جذاب است و قطعات هم به لحاظ مهندسی خوب روی هم سوار شده اند. اما مشکل کجاست که این ماشین با وجود تمام حساب وکتابی که در طراحی و سوارکردن قطعاتش لحاظ شده، به راه نمی افتد و ما را به همراه خود از هیچ پیچ وخمی عبور نمی دهد و چرخ ها تنها درجا می چرخند؟ مشکل از جایی آغاز می شود که رمان نویسی ما در سال های اخیر، عمدتا به آن دچار است: فقدان «ادبیت متن» و تقلیل رمان به گزارشی صرف از مجموعه ای از رویدادها.
در گاماسیاب ماهی ندارد، نویسنده هرچند به یمن انتخاب مقطعی از تاریخ، به عنوان بستر روایت، دست کم زحمت مطالعه رویدادهای گذشته ای البته نه چندان دور و تحقیق و احتمالا فیش برداری را متحمل شده اما آنجا که نوبت تبدیل شدن مطالعات و فیش برداری ها به محصول نهایی که همان ادبیات است، رسیده، می بینیم که ادبیات قافیه را به تاریخ باخته است و با وجود داشتن طرح و چارچوبی اندیشیده و شخصیت های داستانی و حادثه و… بذری که نویسنده پاشیده، به بار ننشسته، خشکیده و بر خاک افتاده است و آنچه به جا مانده پوسته ای است تهی از آنچه به ادبیات با وجود پیوستگی ناگزیرش با تاریخ، تشخص می دهد، چراکه در گاماسیاب ماهی ندارد،
آنچه جایش خالی است، گذرکردن تجربه تاریخی از درون نویسنده، آمیختن آن با تخیل و تجربه های ادبی و زبانی او و در نهایت، کشف و ارایه زبانی خاص ادبیات برای روایت این تجربه است، که ادبیات، خود چیزی نیست جز خلق زبان مناسب برای بیان آنچه نویسنده در تلاقی تجربه خود با تجربه جمعی، به آن دست یافته است. این زبان جزیی از چیزی است که سبک هر نویسنده را می سازد و سبک، خود حاصل نوع و شیوه مواجهه نویسنده با هر آن چیزی است که نویسنده موضوع روایت خود قرار می دهد. »
با همه این احوال «گاماسیاب ماهی ندارد» یکی از رمانهای مطرح نسل جوان این روزهاست که نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت.
منبع : www.pdfdrive.com