کتاب

خلاصه کتاب ماهیت قیام حسینی | اثر شهید مطهری

خلاصه کتاب ماهیت قیام حسینی ( نویسنده مرتضی مطهری )

خلاصه کتاب ماهیت قیام حسینی (نویسنده مرتضی مطهری) اثری عمیق است که به واکاوی ریشه ها و ابعاد نهضت کربلا می پردازد و فهمی تازه از فلسفه عاشورا ارائه می دهد. این کتاب، که فصلی مهم از حماسه حسینی استاد شهید مطهری به شمار می رود، بینش هایی ارزشمند درباره چیستی و چرایی حرکت امام حسین (ع) عرضه می کند.

استاد شهید مرتضی مطهری، نامی درخشان در سپهر اندیشه اسلامی معاصر است. آثار او نه تنها گنجینه ای از معارف دینی و فلسفی هستند، بلکه راهگشای فهم بسیاری از پیچیدگی های جهان اسلام محسوب می شوند. در میان انبوه تألیفات این متفکر بزرگ، کتاب ماهیت قیام حسینی مطهری جایگاه ویژه ای دارد. این کتاب که در اصل بخش سوم از جلد اول مجموعه عظیم حماسه حسینی است، به دلیل اهمیت موضوع و ژرفای تحلیل، به صورت مستقل نیز بارها به چاپ رسیده و مورد توجه اهل نظر و عموم مردم قرار گرفته است. فلسفه قیام امام حسین از نظر مطهری چیزی فراتر از یک واقعه تاریخی ساده است؛ ایشان با تبیین دقیق ابعاد گوناگون این نهضت، سعی در روشن سازی اهداف والای آن داشتند.

فهم دقیق قیام امام حسین (ع)، بیش از آنکه یک روایت تاریخی صرف باشد، به درک فلسفه ای عمیق و جهانی نیازمند است. اینجاست که نقش استاد مطهری برجسته می شود. او با نگاهی نقادانه و تحلیلی، خواننده را با خود همراه می کند تا از سطحی نگری ها و تحریفات رایج دوری گزیند و به هسته اصلی و اهداف والای این نهضت دست یابد. ماهیت قیام حسینی گامی بلند در این راستاست؛ اثری که می کوشد تبیینی مستند و منطقی از ابعاد گوناگون عاشورا ارائه دهد و مخاطب را به تفکر و تأمل در چرایی فداکاری عظیم کربلا وا دارد. این مقاله کوششی است برای فشرده کردن و به اشتراک گذاشتن عصاره دیدگاه های محوری مطهری در این کتاب ارزشمند، به گونه ای که هر خواننده ای بتواند به درکی جامع از خلاصه کتاب حماسه حسینی دست یابد.

نفی دیدگاه های سطحی و تحریفات پیرامون قیام حسینی

یکی از مهم ترین رسالت های استاد شهید مرتضی مطهری در تبیین نهضت حسینی، مقابله با تحریفات و برداشت های نادرستی بود که در طول زمان به واقعه عاشورا راه یافته بودند. او معتقد بود که این تحریفات، چه عمدی و چه سهوی، مانع از درک صحیح و عمیق فلسفه قیام امام حسین (ع) می شوند و روح اصلی این حماسه را خدشه دار می کنند. این دغدغه، قلب تپنده بخش عمده ای از تحلیل های مطهری در این اثر و همچنین در مجموعه گسترده تر آثار مرتضی مطهری درباره عاشورا محسوب می شود.

آیا قیام حسینی یک انفجار بود؟ (نفی ناآگاهانه بودن قیام)

برخی دیدگاه ها، قیام امام حسین (ع) را نتیجه فشارهای فزاینده حکومت اموی و یک واکنش ناگهانی و حساب نشده قلمداد می کردند. این تصور که امام حسین (ع) تحت فشارهای شدید معاویه و سپس یزید، حوصله اش سر آمده و به ناگاه تصمیم به قیام گرفته، به شدت از سوی مطهری رد می شود. از منظر ایشان، حرکت امام حسین (ع) به هیچ وجه یک «انفجار» نبوده، بلکه انقلابی کاملاً «آگاهانه» و حساب شده بود که بر پایه تکلیف الهی و بصیرت عمیق شکل گرفت. این تبیین، از مهم ترین مبانی شهید مطهری ماهیت قیام حسینی را تشکیل می دهد.

استاد مطهری برای اثبات این مدعا، به سخنان خود امام حسین (ع)، نامه های مبادله شده با معاویه، و خطبه های ایشان در مراحل مختلف قیام استناد می کند. ایشان تأکید داشتند که حتی در شب عاشورا، امام (ع) با بیانی خاص و روشنگر، یاران خود را به انتخاب آگاهانه مسیرشان تشویق می کند. امام حسین (ع) در آن شب فرمود: «من اصحابی از اصحاب خودم بهتر و اهل بیتی از اهل بیت خودم فاضل تر سراغ ندارم. از همه شما تشکر می کنم، اینها جز با من با کسی از شما کاری ندارند. شما اگر بخواهید بروید آنها به احدی از شما کاری ندارند. هر فردی از شما با یکی از اهل بیت من خارج شود و برود.» این سخنان به وضوح نشان می دهد که رهبر این نهضت، به هیچ وجه به دنبال استفاده از نارضایتی های سطحی یا اجبار یاران نبوده، بلکه بر تکلیف شرعی و انتخاب آزاد و آگاهانه تأکید داشت. چنین رویکردی، به شهدای کربلا ارزش و جایگاهی بی بدیل می بخشد و بر آگاهی بخش بودن این نهضت صحه می گذارد.

تغییر نگاه از روضه خوانی های سنتی به درک عمیق (اشاره ای به تحریفات)

دغدغه اصلی مطهری، جداسازی سره از ناسره در روایات عاشورایی بود. او به این موضوع اشاره می کند که چگونه با گذشت زمان، خرافات، داستان های جعلی، و اغراق گویی ها به پیکره واقعه عاشورا نفوذ کرده و آن را از ماهیت اصلی اش دور ساخته اند. این مسائل باعث شده بود که تصویری نادرست از قیام در اذهان عمومی شکل گیرد. هدف مطهری از نگارش کتاب شناسی ماهیت قیام حسینی و به طور کلی مجموعه حماسه حسینی، تبیین «ماهیت واقعی» این قیام و پالایش آن از ناخالصی هاست. او می کوشید تا مخاطب را از سطح روضه خوانی های سطحی و احساسی صرف فراتر برده و به درکی عمیق و منطقی از فلسفه این نهضت رهنمون سازد. این رویکرد تحلیلی مطهری، به ویژه در بخش مربوط به تحریفات عاشورا مطهری به اوج خود می رسد.

مطهری در آثار خود به صراحت به مواردی اشاره می کند که به اعتقاد او، تحریف محسوب می شوند و به دلایل مختلفی نظیر اغراض دشمنان، تمایل به اسطوره سازی، تحریک احساسات مردم از طریق جعل و حتی انگیزه های مالی و سیاسی، وارد فرهنگ عزاداری شده اند. او با شجاعت تمام، برخی از علمای گذشته و روضه خوانان را به دلیل ترویج این روایات غیرمستند مورد نقد قرار می دهد. از جمله این موارد، مخالفت شدید او با ملا آقای دربندی، نویسنده کتاب «اسرار الشهاده» و ملا حسین کاشفی، نویسنده «روضه الشهداء» است. مطهری «روضه الشهداء» را یکی از مضرترین کتاب ها در تاریخ شیعه می داند که به دلیل فارسی بودن و در دسترس بودن برای عوام، باعث رواج داستان های دروغین و جایگزینی افسانه سازی به جای مطالعه تاریخ واقعی امام حسین شد.

شهید مطهری درباره کتاب روضه الشهدای کاشفی می گوید: «من وقتى این کتاب را خواندم، دیدم حتى اسم ها جعلى است؛ یعنى در میان اصحاب امام حسین اسم هایى را مى آورد که اصلًا چنین آدم هایى وجود نداشته اند؛ در میان دشمن ها اسم هایى مى برد که همه جعلى است؛ داستان ها را به شکل افسانه در آورده است. چون این کتاب اولین کتابى بود که به زبان فارسى نوشته شد، [مرثیه خوانها] که اغلب بى سواد بودند و به کتابهاى عربى مراجعه نمى کردند، همین کتاب را مى گرفتند و در مجالس از رو مى خواندند. این است که امروز مجلس عزادارى امام حسین را ما «روضه خوانى» مى گوییم. … از وقتى که این کتاب در دست و بال ها افتاد، دیگر کسى تاریخ واقعى امام حسین را مطالعه نکرد و شد افسانه سازىِ روضة الشّهداء خواندن.»

این نقد کوبنده مطهری، نشان از دغدغه او برای پاکسازی تاریخ و عزاداری امام حسین (ع) از عناصر تحریف شده دارد. او با شجاعت، پرده از بسیاری از باورها و داستان های رایج برمی دارد که به زعم او، نه تنها مستند نیستند بلکه به درک صحیح واقعه لطمه می زنند.

لیست برخی از تحریفات مطرح شده توسط مطهری:

  • روضه لیلا، مادر علی اکبر (ع)
  • ماجرای عروسی قاسم بن الحسن (ع)
  • داستان حضور هاشم مرقال در کربلا
  • روضه اربعین
  • ماجرای پراکنده شدن یاران امام حسین (ع) در شب عاشورا
  • داستان شیر و فضه
  • داستان فاطمه صغری
  • داستان زعفر جنی
  • داستان بی بی شهربانو

مطهری با شجاعت این روایات را به چالش می کشد تا فهم عزاداران حسینی از حسین بن علی (ع) فراتر از مسائل صرف تشنگی و جنگ باشد و به بطن زیبای حسین و ماهیت عمیق قیام او دست یابند. این بخش از مباحث ایشان، عمق پژوهش و تعهد ایشان به حقیقت تاریخی و دینی را آشکار می سازد و اهمیت دوری از خرافات را گوشزد می کند.

تبیین ماهیت چندگانه قیام حسینی

یکی از مهم ترین نوآوری های فکری استاد مطهری در تحلیل قیام عاشورا، طرح ایده «نهضت چندماهیتی» است. او معتقد بود که نمی توان قیام امام حسین (ع) را به یک عامل واحد تقلیل داد. در حقیقت، مجموعه ای از عوامل قیام امام حسین (ع) و شرایط گوناگون دست به دست هم دادند تا این نهضت عظیم شکل گیرد و هر یک از این عوامل، ماهیتی خاص به بخش هایی از این قیام بخشیدند. این دیدگاه، تحلیل واقعه عاشورا را از یک روایت خطی به یک فهم پیچیده و لایه لایه تبدیل می کند.

نهضت چندماهیتی: فراتر از یک عامل واحد

از نگاه مطهری، قیام امام حسین (ع) تک عاملی نبوده و از ماهیت های مختلفی نظیر «دفاعی»، «تعاونی» و «تهاجمی» برخوردار بوده است. این انقلاب آگاهانه، می تواند در مقابل جریانی یک عکس العمل منفی و در برابر جریان دیگر یک عکس العمل مثبت باشد. این تعدد ماهیت ها، عظمت و عمق حرکت امام (ع) را دوچندان می کند و نشان می دهد که ایشان در هر مرحله ای از قیام، با توجه به شرایط و مقتضیات، وظیفه متفاوتی را بر عهده داشته اند. برای روشن شدن این ماهیت های چندگانه، استاد مطهری به بررسی عوامل دخیل در این قیام می پردازد که هر کدام سهمی در شکل گیری نهایی نهضت داشته اند.

عامل اول: تقاضای بیعت و امتناع امام (ماهیت دفاعی و تقوایی)

اولین عامل، از نظر زمانی، تقاضای بیعت یزید از امام حسین (ع) است. پس از مرگ معاویه، یزید به والی مدینه دستور می دهد که به شدت از امام حسین (ع) بیعت بگیرد. این بیعت نه تنها به معنای تأیید خلافت یزید بود، بلکه به معنای صحه گذاشتن بر سنت غلط تعیین ولیعهد از سوی خلیفه پیشین بود که نه شیعه و نه اهل سنت آن را قبول نداشتند. این تقاضا، لحظه ای سرنوشت ساز برای امام (ع) بود، چرا که پذیرش آن به معنای تأیید مشروعیت یک حکومت فاسد و تثبیت بدعتی خطرناک در تاریخ اسلام بود.

در این مرحله، عمل امام حسین (ع) یک «عکس العمل منفی» است. ایشان در برابر این تقاضای نامشروع، قاطعانه نه می گوید و از پذیرش ذلت خودداری می ورزد. این امتناع، از سنخ «تقوا» و حفظ شرافت است؛ رفتاری که هر انسانی در مواجهه با تقاضاهای نامشروع (چه از جنس شهوت و مقام و چه از جنس ترس و ارعاب) باید اتخاذ کند. لذا، در این بعد، نهضت امام حسین (ع) ماهیتی «دفاعی» دارد؛ دفاع از حق، دفاع از شرافت و دفاع از اصول دینی. مطهری تأکید می کند که اگر امام (ع) در این مرحله تنها به عدم بیعت بسنده می کرد و مثلاً به توصیه ابن عباس عمل کرده و به کوهستان های یمن می رفت تا دست لشکریان یزید به او نرسد، وظیفه اولیه اش از این حیث را انجام داده بود. اما راه ایشان به گونه ای دیگر رقم خورد.

عامل دوم: دعوت مردم کوفه (ماهیت تعاونی)

عامل دوم در شکل گیری نهضت، دعوت گسترده مردم کوفه از امام حسین (ع) بود. کوفیان که از انحرافات حکومت اموی به ستوه آمده بودند، با ارسال نامه های متعدد (حدود هجده هزار نامه که مجموعاً شاید صدهزار امضا داشتند) از امام می خواهند که به کوفه بیاید و رهبری قیام آن ها را بر عهده گیرد. آن ها می خواستند قطبی برای خلافت اسلامی ایجاد کنند و به یاری امام زمان خود بشتابند. این حجم از نامه نگاری و درخواست، حجت را بر امام (ع) تمام می کرد تا به یاری شیعیان و مسلمانان مضطرب بشتابد.

در این مقطع، حجت بر امام (ع) تمام شده بود و پاسخ مثبت ایشان به این دعوت، ماهیتی «تعاونی» داشت. وظیفه امام (ع) این بود که به یاری مسلمانانی که برای قیام آماده شده بودند، بشتابد و به دعوت آنان پاسخ مثبت دهد. مطهری متذکر می شود که امام حسین (ع) به خوبی می دانست که مردم کوفه سست عنصر و مرعوب هستند، با این وجود، اگر به دعوت آنان اعتنا نمی کرد، تاریخ ممکن بود او را به دلیل عدم پاسخگویی به یک وظیفه شرعی مورد سوال قرار دهد. لذا، این دعوت تا زمانی که مردم کوفه ثابت قدم بودند، پابرجا بود. اما زمانی که خبر پیمان شکنی کوفیان، شهادت مسلم بن عقیل و هانی به امام رسید، موضوع دعوت کوفه منتفی شد و وظیفه امام از این جنبه دیگر ادامه نداشت. این نکته مهمی است که نشان می دهد این عامل، موقتی و مشروط بوده است و نمی تواند عامل اصلی و دائمی قیام محسوب شود.

اولویت بندی عوامل: کدامیک مقدم تر بود؟

استاد مطهری بر ترتیب زمانی این عوامل تأکید می کند تا هرگونه ابهامی را برطرف سازد و تقدم عوامل را به درستی تبیین کند. از نظر تاریخی، تقاضای بیعت یزید از امام حسین (ع) مقدم بر دعوت مردم کوفه بوده است. امام (ع) همان روز اولی که معاویه درگذشت، مورد تقاضای بیعت قرار گرفت و قاطعانه امتناع ورزید. یزید همراه با خبر مرگ پدرش، نامه ای به والی مدینه فرستاد که در آن آمده بود: «خُذِ الْحُسَینَ بِالْبَیعَةِ اخْذاً شَدیداً» (از حسین بن علی به شدت، هرطور که هست بیعت بگیر). شاید در آن زمان هنوز کوفه از مرگ معاویه باخبر نشده بود. حضرت در ۲۷ رجب سال ۶۰ هجری قمری مدینه را ترک کرده و به مکه رفتند، در حالی که دعوت مردم کوفه در پانزدهم رمضان (حدود یک ماه و نیم بعد) به ایشان رسید.

بنابراین، امتناع امام حسین (ع) از بیعت، مستقل از دعوت کوفیان و پیش از آن اتفاق افتاد. این مسئله به وضوح نشان می دهد که امام (ع) به دلیل دعوت کوفیان از بیعت با یزید سر باز نزده است، بلکه تصمیم ایشان بر عدم بیعت، یک تصمیم مستقل و از روی اعتقاد راسخ به عدم مشروعیت حکومت یزید بوده است. امام (ع) پیش از آنکه اصلاً نامی از تقاضای کوفیان در میان باشد، فرمود: «من بیعت نمی کنم ولو در همه روی زمین مأوی و ملجأ برای من باقی نماند؛ یعنی اگر تمام اقطار روی زمین را بر من ببندند که یک نقطه برای زندگی من وجود نداشته باشد، باز هم بیعت نمی کنم.» این سخن، عمق اعتقاد امام (ع) و استقلال تصمیم ایشان را به خوبی آشکار می سازد.

عامل محوری: امر به معروف و نهی از منکر و منطق شهید

در میان عوامل مختلفی که به قیام امام حسین (ع) شکل بخشیدند، از دیدگاه استاد مطهری، «امر به معروف و نهی از منکر» عامل اصلی، مهم ترین و محوری ترین بعد این نهضت به شمار می رود. این عامل، ماهیتی کاملاً متفاوت به حرکت امام (ع) بخشید و فلسفه عمیق تر قیام را روشن ساخت؛ فلسفه ای که فراتر از هرگونه جبر و اکراه، بر پایه وظیفه الهی و اصلاح گری بنا شده بود.

عامل سوم: امر به معروف و نهی از منکر (ماهیت تهاجمی و انقلابی)

عامل سوم، «امر به معروف و نهی از منکر» بود که از روز اولی که امام حسین (ع) از مدینه حرکت کرد، با این شعار حرکت کرد. از این نظر، مسئله این نبود که چون از من بیعت می خواهند و من نمی پذیرم، و یا چون مردم کوفه دعوت کرده اند لذا من قیام می کنم، بلکه اگر بیعت هم نخواهند و مردم کوفه هم دعوتی نکنند، من به حکم وظیفه ی امر به معروف و نهی از منکر در قیام عاشورا باید قیام کنم؛ زیرا دنیای اسلام را منکرات فراگرفته است و من به حکم وظیفه ی دینی، به حکم مسئولیت شرعی و الهی خود قیام می کنم.

در این مرحله، امام حسین (ع) دیگر مدافع نیست، متعاون نیست، بلکه یک مهاجم است. او به حکومت وقت هجوم کرده است. بر حسب این عامل، امام حسین (ع) یک مرد انقلابی است، یک ثائر (انتقام گیرنده حق) است، که می خواهد انقلاب کند و جامعه را از فساد و تباهی نجات دهد. هدف امام (ع) برقراری عدالت و از بین بردن فساد بود که سراسر دنیای اسلام را فرا گرفته بود. این وظیفه دینی و الهی، حتی پس از ناکامی عوامل دیگر (مانند پیمان شکنی کوفیان) نیز پابرجا ماند و حتی شدت بیشتری گرفت. داغ ترین و شورانگیزترین خطبه های امام (ع)، پس از خبر شهادت مسلم (ع) و سقوط کوفه ایراد شد که نشان دهنده تکیه بی اندازه ایشان بر این عامل محوری است. امام حسین (ع) با تلاوت آیه «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ وَ ما بَدَّلوا تَبْدیلًا» (سوره احزاب، آیه 23) پس از شنیدن خبر شهادت مسلم، به یاران خود فهماند که وظیفه بزرگ تری در پیش است که مستقل از شرایط ظاهری پیش می رود و هرگز با تغییر شرایط از بین نمی رود. این آیه، الهام بخش وفاداری به عهد الهی حتی در سخت ترین شرایط است.

وظیفه امام (ع) از نظر هر یک از عوامل

هر یک از این عوامل، یک نوع تکلیف و وظیفه برای امام حسین (ع) ایجاب می کرد که با تحلیل دقیق مطهری، به وضوح روشن می شود:

  1. از نظر عامل بیعت: امام حسین (ع) وظیفه ای ندارد جز زیر بار بیعت نرفتن. از ایشان بیعت خواسته بودند، اما ایشان نمی پذیرند؛ خواسته بودند دامن شرافت ایشان را آلوده کنند، اما زیر بار نمی روند. این وظیفه، از جنس محافظت از کرامت و اصول بود.
  2. از نظر عامل دعوت مردم کوفه: وظیفه ایشان این بود که به آنها پاسخ مثبت بدهند، چرا که اتمام حجّت شده بود. اما این عامل دعوت مردم کوفه، یک عامل موقت بود و ادامه داشت تا وقتی که امام (ع) به نزدیکی کوفه رسیدند. بعد که با حرّبن یزید ریاحی ملاقات کرد و آن خبرها از جمله خبر شهادت مسلم (ع) رسید، دیگر موضوع دعوت مردم کوفه منتفی شد و از این نظر امام (ع) وظیفه ای نداشت. این نشان می دهد که این عامل نمی توانست تنها دلیل حرکت امام باشد.
  3. از نظر عامل امر به معروف و نهی از منکر: امام حسین (ع) دیگر مدافع نیست، متعاون نیست، بلکه یک مهاجم و انقلابی است. این وظیفه، ذاتی و همیشگی بود و با تغییر شرایط خارجی از بین نمی رفت.

استاد مطهری تأکید می کند که در میان این عامل ها، کوچک ترین آنها از نظر تأثیر، عامل دعوت مردم کوفه است و الاّ اگر عامل اساسی بود، آن وقتی که به امام (ع) خبر رسید که زمینه کوفه دیگر منتفی شد، امام (ع) می بایست دست از آن حرف های دیگرش هم برمی داشت و بیعت می کرد، و دیگر دم از امر به معروف و نهی از منکر هم نمی زد. ولی قضیه برعکس است. داغ ترین خطبه های امام حسین (ع)، شورانگیزترین و پرهیجان ترین سخنان امام حسین (ع)، بعد از پیمان شکنی کوفیان است. اینجاست که نشان می دهد امام حسین (ع) تا چه اندازه روی عامل امر به معروف و نهی از منکر تکیه دارد و اوست که به این دولت و حکومت فاسد هجوم آورده است. این تکیه بر وظیفه الهی، نشان دهنده عمق بصیرت و هدف مندی امام (ع) است.

منطق امام حسین (ع) منطق شهید بود

از نظر این که امام (ع) مهاجم و انقلابی بود، منطقش با منطق مدافع و با منطق متعاون فرق می کند. کسی که مدافع هست اگرچه قوی و قدرتمند باشد، هدفش حفظ خویش و راندن دشمن است. ولی یک آدم مهاجم نمی خواهد فقط خودش را حفظ کند، می خواهد دشمن را از بین ببرد ولو به قیمت شهادتش باشد. منطق شهید مطهری در این زمینه، روایتی تکان دهنده از فداکاری و ایثار است.

«منطق امر به معروف و نهی از منکر، منطق حسین (ع) را منطق شهید کرد. منطق شهید یعنی منطق کسی که برای جامعه خودش پیامی دارد و این پیام را جز با خون با چیز دیگری نمی خواهد بنویسد.»

امام حسین (ع) پیام خونین خودش را روی صفحه لرزان هوا ثبت کرد، ولی چون توأم با خون و رنگ قرمز بود، در دل ها حک شد و تا ابد ماندگار گشت. امروز میلیون ها نفر از عرب و عجم، از هر نژاد و فرهنگی، پیام امام حسین (ع) را می دانند و آن را سرلوحه زندگی خود قرار می دهند. جملات کلیدی امام (ع) نظیر «انّی لا ارَی الْمَوْتَ الّا سَعادَةً وَ لَاالْحَیوةَ مَعَ الظّالِمینَ الّا بَرَماً» (من مرگ را جز سعادت نمی بینم و زندگی با ستمگران را جز خواری و خستگی) به وضوح این منطق را نشان می دهد. در جایی که انسان می خواهد زندگی ننگین و با ذلت سپری کند، یا با ظالم و ستمگر سر کند و زندگی اش فقط برای نان خوردن و آب نوشیدن و خوابیدن و زیر بار ذلت ها رفتن باشد، مرگ هزاران بار بر این زندگی ترجیح دارد. این پیام جاودانه شهید است که هر سال با فرارسیدن محرم، از نو طلوع می کند و زنده می شود.

امام (ع) در مقابل سی هزار نفر که همچون دریایی موج می زدند، با شمشیر و نیزه در دست، در حالی که همه یارانش کشته شده بودند و تنها خودش مانده بود، فریاد می کشد: «الا وَ انَّ الدَّعِی ابْنَ الدَّعِی قَدْ رَکزَ بَینَ اثْنَتَینِ بَینَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ، وَ هَیهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ، یأْبَی اللَّهُ ذلِک لَنا وَ رَسولُهُ وَ الْمُؤْمِنونَ وَ حُجورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ»؛ یعنی این ناکس پسر ناکس، این حرام زاده پسر حرام زاده (عبیداللّه بن زیاد) به من پیغام داده است که حسین (ع) مخیر است میان یکی از دو کار: یا شمشیر (جنگ) یا ذلت. اما حسین (ع) و تحمل ذلت؟! «هَیهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ»، ما کجا و ذلت کجا؟ خدای ما برای ما نمی پسندد، پیامبر ما برای ما نمی پسندد، و مؤمنین جهان و ذات های پاک، هیچ کدامشان نمی پسندند که حسینشان تن به ذلت بدهد. این جملات نه تنها شعاری آتشین، بلکه تبلور روح مقاومت و عزت طلبی است که از سخنرانی های مطهری درباره عاشورا نیز به خوبی پیداست.

روزی که امام حسین (ع) از مدینه حرکت کرد، مهاجم بود. در آن وصیت نامه ای که به برادرش محمّدبن حنفیه می نویسد، می گوید: «انّی لَمْ اخْرُجْ اشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً، انَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاصْلاحِ فی امَّةِ جَدّی، اریدُ انْ امُرَ بِالْمَعْروفِ وَ انْهی عَنِ الْمُنْکرِ وَ اسیرَ بِسیرَةِ جَدّی وَ ابی»؛ مردم دنیا بدانند که من یک آدم جاه طلب، مقام طلب، اخلال گر، مفسد و ظالم نیستم؛ من چنین هدف هایی ندارم. قیام من قیام اصلاح طلبی است. قیام و خروج کردم برای اینکه می خواهم امت جدّ خودم را اصلاح کنم. من می خواهم امر به معروف و نهی از منکر بکنم. در این نامه نه نامی از بیعت خواستن است و نه از دعوت مردم کوفه، و اصلاً هنوز مسئله مردم کوفه مطرح نبود. این نشان می دهد که هدف اصلی و اولیه امام (ع) چیزی فراتر از واکنش به شرایط موجود بود.

در منطق کسی که مهاجم است و می خواهد پیام خودش را با خون بنویسد، هرچه که این موج بیشتر وسعت و گسترش پیدا کند بهتر است، چنان که وقتی که یاران و خاندانش اعلام آمادگی می کنند، به آنها دعا می کند که خدا به همه شما خیر بدهد. مطهری این سوال را مطرح می کند که چرا در شب عاشورا حبیب بن مظاهر اسدی را می فرستد که برو در میان بنی اسد، اگر می شود چند نفر را برایمان بیاور؟ مگر بنی اسد همهشان چقدر بودند؟ حالا گیرم حبیب رفت از بنی اسد صد نفر را آورد. اینها در مقابل آن سی هزار نفر چه نقشی می توانستند داشته باشند؟ آیا می توانستند اوضاع را منقلب کنند؟ خیر، ولی امام (ع) می خواست دامنه این قضیه گسترش پیدا کند. اینکه خاندانش را هم آورد برای همین بود، چون قسمتی از پیامش را خاندانش باید برسانند. خود امام حسین (ع) کوشش می کرد حالا که قضیه به اینجا کشیده شده است، هرچه که می شود داغ تر بشود، برای این که بذری بکارد که برای همیشه در دنیا ثمر و میوه بدهد. این تلاش برای گسترش پیام، نشان از دید بلندمدت و فرازمانی امام (ع) دارد.

ارزش گذاری عوامل و ارتقاء شأن امر به معروف و نهی از منکر

هر عاملی یک درجه معینی از ارزش را داراست و به این نهضت به همان درجه ارزش می دهد. عامل دعوت مردم کوفه بسیار ارزش دارد ولی از این بیشتر، عامل تقاضای بیعت و امتناع حسین بن علی علیه السلام و حاضر به کشته شدن و بیعت نکردن ارزش دارد. با این حال، از دیدگاه مطهری، عامل سوم که عامل امر به معروف و نهی از منکر است، از این هم ارزش بیشتری دارد. بنابراین عامل سوم ارزش بیشتری به نهضت حسینی داده است. نهضت ها خیلی با هم فرق می کنند. اگر روح عصبیت و به اصطلاح خاک پرستی در آن باشد، یک ارزش به نهضت می دهد، و اگر روح های معنوی و انسانی و الهی داشته باشد ارزش دیگری به آن می دهد. هر سه عاملِ دخیل در نهضت حسینی به این نهضت ارزش داد، علی الخصوص عامل سوم.

البته باید دانست همان طور که بعض عوامل به یک نهضت یا جریان ارزش می دهند، متقابلاً نیز بعض افراد باعث عظمت و بالا رفتن آن عوامل می گردند. به عنوان مثال خلافت حقه و رهبری مسلمین، خود یک منصب الهی و ارزش است؛ امّا وقتی شخصیتی مانند علی علیه السلام در این جایگاه قرار می گیرد، او مایه افتخار و ارزش برای این جایگاه است نه اینکه خلافت به او ارزش داده باشد. جمله ای دارد صعصعه بن صوحان عبدی از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام که بسیار زیباست. این شخص یک تبریک خلافت به امیرالمؤمنین گفته در سه چهار جمله که بسیار جالب است. او ایستاد و خطاب به امیرالمؤمنین گفت: «زَینْتَ الْخِلافَةَ وَ ما زانتْک، وَ رَفَعْتَها وَ ما رَفَعَتْک، وَ هِی الَیک احْوَجُ مِنْک الَیها»؛ این سه چهار جمله ارزش ده ورق مقاله را دارد. او گفت: علی! تو که خلیفه شدی، خلافت به تو زینت نداد، تو به خلافت زینت بخشیدی؛ خلافت، تو را بالا نبرد، تو که خلیفه شدی مقام خلافت را بالا بردی؛ علی! خلافت به تو بیشتر احتیاج داشت تا تو به خلافت؛ یعنی علی! من به خلافت تبریک می گویم که امروز نامش روی تو گذاشته شده، به تو تبریک نمی گویم که خلیفه شدی. به خلافت تبریک می گویم که تو خلیفه شدی، نه به تو که خلیفه شدی. از این بهتر نمی شود گفت.

امام حسین (ع) نیز شأن امر به معروف و نهی از منکر را بالا برد، عنصر امر به معروف و نهی از منکر به نهضت حسینی ارزش داد، امّا حسین (ع) هم به امر به معروف و نهی از منکر ارزش داد. امر به معروف و نهی از منکر، نهضت حسینی را بالا برد ولی حسین علیه السلام این اصل را به نحوی اجرا کرد که شأن این اصل بالا رفت؛ یک تاج افتخار به سر اصل امر به معروف و نهی از منکر نهاد. قرآن کریم این اصل را آبروی مسلمین می داند: «کُنتُمْ خَیرَ اُمَّةٍ اُخرِجَتْ لِلنّاسِ تَأمُرونَ بِالمَعرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» (سوره آل عمران، آیه 104). انسان از این تعبیرهای قرآن به حیرت می افتد: «کُنتُمْ خَیرَ اُمَّةٍ اُخرِجَتْ لِلنّاسِ» شما باارزش ترین ملت ها و امت هایی هستید که برای مردم به وجود آمده اند. ولی چه چیز به شما ارزش داده است و می دهد، که اگر آن را داشته باشید باارزش ترین امت ها هستید؟ «تَأمُرونَ بِالمَعرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» اگر امر به معروف و نهی از منکر در میان شما باشد، بنابراین آن روزی که این اصل در میان ما نیست، یک ملت بی ارزش می شویم که امام (ع) به این اصل ارزش داد.

گاهی ما امر به معروف و نهی از منکر می کنیم، ولی نه تنها به این اصل ارزش نمی دهیم بلکه ارزشش را پایین می آوریم. الآن در ذهن عامه مردم، به چه می گویند امر به معروف و نهی از منکر؟ یک مسائل جزئی، مثلاً اگر امر به معروف و نهی از منکرِ کسی فقط این باشد که آقا! این انگشتر طلا را از دستت بیرون بیاور، این در جای خودش درست است، اما نه اینکه انسان هیچ منکری را نبیند جز همین یکی را. حال وقتی که نهی از منکر ما در این حد بخواهد تنزل کند، ما این اصل را پایین آورده ایم، حقیر و کوچک کرده ایم ولی امام حسین (ع) را ببینید! امر به معروف و نهی از منکر، کار او بود از ریشه. به تمام معروف های اسلام و نیز به تمام منکرهای جهان اسلام نظر داشت و فهرست می داد.

امام (ع) می گفت: اولین و بزرگ ترین منکر جهان اسلام خود یزید است: «فَلَعَمْری مَاالْامامُ الَّا الْعامِلُ بِالْکتابِ، الْقائِمُ بِالْقِسْطِ وَ الدّائِنُ بِدینِ الْحَقِّ»؛ امام و رهبر باید خودش عامل به کتاب باشد، خودش عدالت را بپا دارد و به دین خدا متدین باشد. امام حسین (ع) آنچه را که داشت، در راه این اصل در طبق اخلاص گذاشت. ایشان به مرگ در راه امر به معروف و نهی از منکر زینت بخشید، به این مرگ شکوه و جلال داد. از روز اوّلی که می خواهد بیرون بیاید، سخن از مرگ زیبا می گوید. چقدر تعبیر زیباست! هر مرگی را نمی گفت زیبا، مرگ در راه حق و حقیقت را زیبا می دانست: «خُطَّ الْمَوْتُ عَلی وُلْد ادَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلی جیدِ الْفَتاةِ»؛ چنین مرگی مانند یک گردنبند که برای زن زینت است، برای انسان زینت است. این نگرش، ماهیت حماسه حسینی جلد اول خلاصه را به طور کامل تبیین می کند.

نتیجه گیری: درک عمیق تر عاشورا با اندیشه مطهری

کتاب «ماهیت قیام حسینی» اثر استاد شهید مرتضی مطهری، نه تنها خلاصه ای از یک واقعه تاریخی نیست، بلکه تحلیلی عمیق و چندبعدی از یکی از مهم ترین رخدادهای تاریخ اسلام، یعنی نهضت عاشورا را به دست می دهد. این اثر، خواننده را یاری می کند تا از ورای غبار تحریفات و برداشت های سطحی، به قلب فلسفه قیام امام حسین (ع) نفوذ کند و ابعاد حقیقی این حماسه را درک نماید. این کتاب، گوهری گران بها در میان آثار مرتضی مطهری درباره عاشورا محسوب می شود.

مطهری به روشنی نشان می دهد که حرکت امام حسین (ع) یک «انفجار» ناآگاهانه نبود، بلکه انقلابی آگاهانه و از پیش تعیین شده بود که از سه عامل اصلی نشأت می گرفت: امتناع از بیعت با یزید (ماهیت دفاعی)، پاسخ به دعوت مردم کوفه (ماهیت تعاونی)، و مهم تر از همه، انجام فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» (ماهیت تهاجمی و انقلابی). تأکید ایشان بر عامل سوم، نگاهی نو به عاشورا می بخشد و آن را از یک رویداد صرفاً تاریخی به یک آموزه حیات بخش برای همیشه تاریخ تبدیل می کند. این فلسفه قیام امام حسین از نظر مطهری است که نهضت عاشورا را در بطن جامعه اسلامی زنده و پویا نگه می دارد.

با مطالعه این کتاب، مخاطب درمی یابد که منطق امام حسین منطق شهید بود؛ منطقی که پیام آن با خون نگاشته شد تا برای همیشه در دل ها و ذهن ها ماندگار شود. مطهری با روشنگری خود، نه تنها شأن و جایگاه واقعه عاشورا را ارتقا می بخشد، بلکه مفهوم والای «امر به معروف و نهی از منکر» را نیز از محدودیت های جزئی خارج کرده و به جایگاه حقیقی آن بازمی گرداند. در واقع، این اثر نقشی حیاتی در تصحیح تحریفات عاشورا مطهری ایفا می کند.

این اثر ارزشمند، به تمامی دانشجویان، پژوهشگران، مداحان، منبری ها و عموم علاقه مندان به فهم دقیق و اصیل قیام امام حسین (ع) توصیه می شود. «ماهیت قیام حسینی» راهی است برای درک عمیق تر چرایی فداکاری عظیم کربلا و الهام گرفتن از پیام جاودانه آن برای نسل های امروز و آینده. مطالعه اصل کتاب، درک جامع تری از این مباحث ارائه خواهد داد و افق های جدیدی را در برابر فهم اندیشه شیعی خواهد گشود.