عمومی

یک دقیقه دندان روی جگر بگذاریم!


اینجا خاورمیانه است یعنی صبح که از خواب بلند می شوی باید انتظار داشته باشی ببینی جهان کن فیکون شده و همه چیز روی هواست. قبول دارم استرس زا و دلهره آور است اما از برخی جهات بد هم نیست. چرا؟ خب باعث می شود که آدم از ملال و تکرار و روزمرگی در بیاید و زندگی اش هیجان پیدا کند!

به گزارش گیلونا محسن آزموده در یادداشتی با این عنوان در اعتماد نوشت: اینجا خاورمیانه است یعنی صبح که از خواب بلند می شوی باید انتظار داشته باشی ببینی جهان کن فیکون شده و همه چیز روی هواست. قبول دارم استرس زا و دلهره آور است اما از برخی جهات بد هم نیست. چرا؟ خب باعث می شود که آدم از ملال و تکرار و روزمرگی در بیاید و زندگی اش هیجان پیدا کند! با چند تا از دوستانم که در سراسر جهان پراکنده اند به صورت آنلاین کتاب های ادبی می خوانیم. هر هفته وقتی که آنلاین می شویم اول جلسه از آنها می پرسم چه خبر؟ به ندرت پیش می آید که خبر تازه ای داشته باشند. همان زندگی کسالت آور همیشگی همان روزمرگی ها و اخبار مربوط به آب و هوا! اما من؟ پر از اخبار متنوع و جذاب و شنیدنی هستم خبرهایی که در ممالک راقیه محل سکونت آنها هر کدام شان در هر قرنی یک بار رخ می دهد! 
الغرض سرعت و شتاب وقوع اخبار و اتفاق ها در این خاک پاک آن قدر بالاست که وقتی یکی می پرسد چه خبر؟ باید از او پرسید: الان یا الان؟ مثلا شنبه صبح همه ما شنیدیم که گروه های مخالف بشار اسد رییس جمهور سوریه که از هفت- هشت روز پیش راه افتاده بودند و چند شهر و منطقه بزرگ سوریه را گرفته بودند راهی دمشق شده اند. شب که می خواستم بخوابم گفتند که به 10 کیلومتری دمشق رسیده اند. صبح که چشم از خواب باز کردم شنیدم که نظام اسد سقوط کرده و خودش هم معلوم نیست کجاست! 
تا اینجای کار به قول جوان ها روال است و چیز تازه ای نیست. بعدش هم البته تکراری است و بارها دیده ایم. اینکه به یک باره همه تحلیل گر مسائل سیاسی و روابط بین الملل می شوند و شروع می کنند به آنالیز و اظهارنظر و ارایه دیدگاه ها. آن هم در مورد موضوعی که تقریبا همه کارشناسان کارکشته موضوع می گویند خیلی پیچیده است و به هیچ عنوان نمی شود در کوتاه مدت بحث جامعی درباره ریشه ها و پیامدهایش داشت.
به عنوان یک آدم غیرحرفه ای علاقه مند و در معرض اخبار در این دو- سه روز هر چه از اخبار و تحلیل های داخلی و خارجی به دستم رسید شنیدم و گوش کردم و خواندم. در نهایت آنچه به آن رسیدم یک «نمی دانم» بزرگ است. مهم تر آنکه فهمیدم چقدر اطلاعاتم راجع به سوریه تاریخ و جغرافیا و فرهنگ و سیاست و اقتصاد آن اندک و ناچیز است. تصمیم گرفتم کتاب هایی درباره تاریخ سوریه بخوانم. راستش فعلا با کتاب« سوریه: تاریخ معاصر» نوشته جان مک هوگو (ترجمه مژگان آموزگار) آغاز کردم. 
البته من هم مثل شما شاید هم کمتر چیزهای زیادی درباره سوریه و تاریخش شنیده ام و دیده ام و بلکه خوانده ام. اما بعید می دانم این اطلاعات پراکنده به اندازه ارایه یک گفتار چند دقیقه ای منسجم درباره سوریه باشد چه برسد که آدم بخواهد واقعه ای چنین پیچیده را تحلیل کند. با این حساب شگفت زده می شوم از آدم هایی که هنوز جای اسد مشخص نشده شروع به نوشتن و گفتن تحلیل های عریض و طویل کرده اند یا با قاطعیتی انکارناپذیر آسمان ریسمان به هم می بافند و شرایط منطقه و جهان را تحلیل می کنند. یکی می گوید کار کار امریکاست بدون هماهنگی با امریکا که نمی شد دیگری می گوید بابا اینها همه برنامه ریزی شده است شما چقدر ساده اید بعدی می گوید خوب شد مردم خلاص شدند از دست یک نظام غیرانتخابی و … یکی باید به این عزیزان تحلیل گر بگوید که یک دقیقه دندان روی جگر بگذارید صبر کنید به خدا هیچ کس منتظر تحلیل های درخشان و موشکافانه شما نیست و اگر اظهارنظر نکنید نمی گویند که خدا به فلانی زبان نداده و نمی تواند صحبت کند. 
البته اشکالی هم ندارد به لطف شبکه های اجتماعی و اینترنت الان همه ما می توانیم هر زمانی نسبت به هر موضوعی هر چه دل تنگ مان می خواهد بگوییم و بنویسیم کنتور ندارد اما بی شک بعدا خودمان کنف می شویم. در همین یکی- دو روز دیدیم بعضی به اصطلاح تحلیل گران مدعی چطور ضایع شدند. آنجا که عقاب پر بریزد از پشه لاغری مثل من چه خیزد؟ خلاصه اینکه کمی صبر و تحمل و دقت و تامل بد نیست. اندکی مطالعه و شنیدن و خواندن نظرات آنها که در این راه استخوان خرد کرده اند. شاید این طوری کمتر حرف بزنیم و بیشتر فکر کنیم.

*بازنشر مطالب دیگر رسانه ها در گیلونا به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان می باشد.

انتهای پیام